فهرست مطالب

دانشگاه علوم پزشکی گرگان - سال پانزدهم شماره 1 (پیاپی 45، بهار 1392)

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان
سال پانزدهم شماره 1 (پیاپی 45، بهار 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/02/31
  • تعداد عناوین: 19
|
  • محمدرضا عابدین زاده، کبری نوریان، صفورا مظفری صفحات 1-5
    زمینه و هدف
    الکتروشوک درمانی یکی از روش های بسیار موثر درمان اختلالات روانپزشکی است. اثر درمانی آن مستلزم ایجاد یک تشنج عمومی حداقل به مدت 25 ثانیه است. دانستن میزان اثر داروهای بیهوشی روی تشنج ناشی از الکتروشوک درمانی و پیشگیری از تغییر وضعیت همودینامیک متعاقب آن بسیار مهم است. این مطالعه به منظور تعیین اثر لیدوکائین وریدی بر طول مدت تشنج و تغییرات همودینامیک بیماران تحت الکتروشوک درمانی انجام شد.
    روش بررسی
    این کارآزمایی بالینی روی 72 بیمار غیرمعتاد (45 زن و 27 مرد) 40-20ساله دارای اختلالات روانی با کلاس فیزیکی ASA I، II که توسط متخصص روانپزشکی منتخب الکتروشوک درمانی بودند؛ در بخش روانپزشکی بیمارستان هاجر شهرکرد در سال 1389 انجام شد. پس از وصل کردن پالس اکسی متری و اندازه گیری فشارخون و نبض، بیماران به طور تصادفی به دو گروه 36 نفری تقسیم شدند. بیماران گروه اول (مداخله)، دو دقیقه قبل از بیهوشی لیدوکائین به میزان 1.5 mg/kg به صورت وریدی دریافت نمودند. بیماران گروه دوم (دارونما) به میزان همان حجم داروی گروه اول، نرمال سالین دریافت نمودند. برای القای بیهوشی در همه بیماران از تیوپنتال سدیم mg/kg 2، آتروپین 0.5 mg و سوکسینیل کولین 1 mg/kg استفاده شد. در دقایق 3 و 5 بعد از انجام الکتروشوک درمانی دوباره فشارخون و نبض بیماران اندازه گیری و ثبت شد. طول مدت تشنج از زمان شروع انقباضات عضلانی ظاهر شده در صورت تا خاتمه کامل انقباضات محاسبه شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-11.5 و آزمون های آماری t مستقل و t وابسته تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین طول مدت تشنج در گروه مداخله 11.33±38.77 ثانیه و در گروه دارونما 6.91±29.86 ثانیه تعیین شد (P<0.0001). تغییرات فشارخون سیستولی گروه های مداخله و دارونما در دقیقه سوم به ترتیب 16.01±146.38 میلی متر جیوه و 13.04±128.88 میلی متر جیوه، فشارخون دیاستولی 6.70±79.86 میلی متر جیوه و 5.79±87.63 میلی متر جیوه و تعداد ضربان قلب 9.92±91.91 دفعه در دقیقه و 13.06±102.86 دفعه در دقیقه تعیین گردید (P<0.05). همچنین در گروه های مداخله و دارونما در دقیقه پنجم به ترتیب تغییرات فشارخون سیستولی 9.97±113.47 میلی متر جیوه و 13.01±122.36 میلی متر جیوه، فشارخون دیاستولی 4.27±73.47 میلی متر جیوه و 6.26±77.63 میلی متر جیوه و تعداد ضربان قلب 4.60±84.41 دفعه در دقیقه و 12.53±93.19 دفعه در دقیقه بود (P<0.05).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که تجویز لیدوکائین به میزان 1.5 mg/kg سبب افزایش زمان تشنج می گردد و تعداد نبض و میزان فشارخون را کاهش می دهد.
    کلیدواژگان: الکتروشوک درمانی، لیدوکائین، تشنج، ضربان قلب، فشارخون
  • علیرضا سالمی خامنه، شهربانو قهاری، مجتبی سلطانلو، جعفر دارابی صفحات 6-11
    زمینه و هدف
    اوتیسم یکی از انواع اختلالات رشدی است که مشکلاتی از قبیل اختلال در ارتباط و نیز تعامل با محیط پیرامون از جمله علائم برجسته آن است. این مطالعه به منظور تعیین اثر روش درمانی پاسخ محور در کاهش علائم کودکان پسر مبتلا به اوتیسم شامل اختلال در تعاملات اجتماعی، اختلال در ارتباط و نیز رفتارهای خود تحریکی و کلیشه ای انجام شد.
    روش بررسی
    این کارآزمایی بالینی روی 18 پسر 12-8 ساله مبتلا به اوتیسم مدرسه پیک هنر در کلینیک توانبخشی ذهن زیبا تهران در سال 1390 انجام شد. بیماران از طریق نمونه گیری خوشه ایانتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 9 نفری درمان پاسخ محور و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله به مدت دوماه تحت 20 جلسه درمان پاسخ محور قرار گرفتند. سه حوزه اصلی اختلال در کودکان مبتلا به اوتیسم شامل تعاملات اجتماعی، اختلال در ارتباط و نیز رفتارهای خود تحریکی و کلیشه ای با استفاده از آزمون ADI-R (autism diagnostic interview – revised) به عنوان پیش آزمون و پس آزمون ارزیابی گردید. برای گروه کنترل درمانی انجام نشد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS-16 و آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره (MANCOVA) تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    مقایسه میانگین و انحراف معیار گروه مداخله پس از مداخله در هر سه حوزه تعاملات اجتماعی (0.450±18.58)، اختلال در ارتباط (0.46±17.13) و نیز رفتارهای خود تحریکی و کلیشه ای (0.36±1.92) در مقایسه با گروه کنترل به ترتیب با مقادیر 0.466±26.33، 0.484±23.11 و 0.375±6.16 و با گروه مداخله قبل از مداخله تفاوت آماری معنی داری نشان داد (P<0.01).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان دهنده موثر بودن روش درمان پاسخ محور در کاهش مشکلات ارتباطی و رفتاری پسران مبتلا به اوتیسم است.
    کلیدواژگان: اوتیسم، درمان پاسخ محور، مشکلات ارتباطی
  • سیمین فاضلی پور، زهرا طوطیان، فرزانه محمدزاده کازرگاه، بابک کیایی، حمیدرضا چگینی، افسانه محمدزاده کازرگاه، منصوره سلیمانی صفحات 12-18
    زمینه و هدف
    اختلالات بیش فعالی و نقص توجه (attention deficit hyperactivity disorder: ADHD) یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی است. داروی ریتالین یا متیل فنیدیت هیدروکلراید از جمله داروهایی است که به صورت گسترده و طولانی مدت در کودکان برای درمان این اختلال به کار می رود. این مطالعه به منظور تعیین اثر متیل فنیدیت بر بافت تخمدان و سطح گنادوتروپین های هیپوفیز موش های آزمایشگاهی ماده نابالغ انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 40 سر موش سوری ماده نژاد BALB/c نابالغ در سن سه هفتگی با وزن تقریبی 12-15 gr انجام شد. موش ها با تعداد مساوی و به صورت تصادفی در یک گروه کنترل و سه گروه تجربی قرار گرفتند. گروه های تجربی I، II و III داروی خوراکی متیل فنیدیت هیدروکلراید را با دوزهای 2، 5 و 10 میلی گرم بر کیلوگرم به مدت 60 روز به روش گاواژ دریافت نمودند. گروه کنترل هیچ دارویی دریافت نکرد. پس از پایان مطالعه، موش ها مجددا توزین شدند. سپس سطح سرمی هورمون های استروژن (pg/ml)، پروژسترون (ng/ml) و گنادوتروپین های هیپوفیز اندازه گیری شد. تخمدان ها برای آماده سازی بافتی از بدن خارج و طول، عرض، ضخامت و مساحت آنها تعیین و ساختار بافتی تخمدان مورد ارزیابی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-17 و آزمون های ANOVA و توکی تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین تفاوت توزین ابتدا و انتهای مطالعه وزن بدن (گرم) گروه های تجربی یک (1.45±14.92) و سه (1.80±14.54) در مقایسه با گروه کنترل (0.84±20.02) تفاوت آماری معنی داری نشان داد (P<0.05). بین میانگین ابعاد تخمدان ها در گروه های تجربی یک، دو و سه نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنی داری وجود داشت (P<0.05). میانگین سطح هورمون استروژن در گروه تجربی یک (173.3 pg/ml) نسبت به گروه کنترل (483 pg/ml) کاهش آماری معنی داری نشان داد (P<0.05). میانگین سطح هورمونFSH Mlu/ml در گروه های تجربی نسبت به کنترل از نظر آماری معنی دار نبود. میانگین میزان هورمون پروژسترون گروه تجربی یک (21.9 ng/ml) و سه (37 ng/ml) نسبت به گروه کنترل (69.2 ng/ml) کاهش آماری معنی داری نشان داد (P<0.05). میانگین سطح هورمون LH mlu/ml در گروه های تجربی نسبت به کنترل از نظر آماری معنی دار نبود. در بافت تخمدان گروه های تجربی یک و سه در مقایسه با کنترل سلول های غیرطبیعی در بین سلول های لوتئینی گرانولوزا، تغییر در ساختار سلول های لوتئینی گرانولوزا و اختلال در رشد فولیکول ها مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که در معرض قرارگیری موش های نابالغ با متیل فنیدیت هیدروکلراید منجر به کاهش وزن بدن، کاهش رشد تخمدان ها، تغییر در هورمون های تخمدان ها، کاهش در گنادوتروپین های هیپوفیز و تغییرات در ساختار بافتی تخمدان می شود.
    کلیدواژگان: متیل فنیدیت هیدروکلراید، تخمدان، هیپوفیز، استروژن، پروژسترون، FSH، LH، موش آزمایشگاهی
  • سیمین محمدی گرجی، عباسعلی کریم پور * صفحات 19-24
    زمینه و هدف

    آنتراسیکلین ها یک گروه از آنتی بیوتیک ها با منشاء میکروبی می باشند که در شیمی درمانی استفاده می شوند و کاربرد بالینی بسیار وسیعی دارند. داکسوروبیسین یا آدریامایسین یکی از قوی ترین داروهای آنتراسیکلین است که برای درمان سرطان مورد استفاده قرار می گیرد. هرچند کاردیوتوکسیسیتی وابسته به دوز ایجاد شده به وسیله این دارو استفاده از آن را محدود کرده است؛ اما مکانیسم عملکرد این دارو به طورکامل مشخص نشده است. ژن های Bcl2 و Bax از جمله ژن های کلیدی مسیر داخلی آپوپتوز می باشند. این مطالعه به منظور تعیین اثر داروی داکسوروبیسین بر بیان ژن های آپوپتوز Bcl2 و Bax قلب موش صحرایی انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه تجربی روی 20 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 10-9 هفته ای با وزن تقریبی 180-200 gr انجام شد. حیوانات به طور تصادفی به دو گروه 10تایی کنترل و آزمایش تقسیم شدند. به گروه آزمایش 15 میلی گرم بر کیلوگرم از داکسوروبیسین طی دو هفته به صورت داخل صفاقی طی 6 دوز مساوی و هر دوز برابر 2.5 mg/kg تزریق شد. سه هفته بعد از آخرین تزریق، فیبروز درون میوکارد و بیان ژن های Bcl2 و Bax به ترتیب به وسیله رنگ آمیزی تری کروم ماسون و Real Time-PCR مورد بررسی قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون های تی مستقل، Kaplan-Meyer و Mann-Whitney تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    داکسوروبیسین فیبروز درون میوکارد (1±16.14) را به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل (0.79±1) افزایش داد (P<0.01). همچنین نتایج حاصل از Real Time- PCR نشان دادند که در گروه داکسوروبیسن بیان ژن آنتی آپوپتوتیک Bcl2 در مقایسه با گروه کنترل؛ به ترتیب 0.07±0.1 و 1؛ کاهش پیدا کرده است. همچنین میزان بیان ژن پروآپوپتوتیک Bax در گروه داکسوروبیسین در مقایسه با گروه کنترل؛ به ترتیب 0.1±2.1 و 1؛ (P<0.01) افزایش یافت.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که داکسوروبیسین فیبروز درون میوکارد را افزایش می دهد و موجب کاهش بیان ژن Bcl2 و افزایش بیان ژن Bax می گردد.

    کلیدواژگان: داکسوروبیسین، کاردیوتوکسیسیتی، میوکارد، فیبروز، آپوپتوز، Bcl2، Bax
  • مهدی میرشکار، کتانه ابراری، ایران گودرزی، علی رشیدی پور صفحات 25-30
    زمینه و هدف
    فشار روانی پس از سانحه (post-traumatic stress disorder: PTSD) نوعی عارضه روانی است که در پی مواجهه با سوانح شدید بروز می کند و منجر به بروز اختلالات حافظه می گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر بتااسترادیول بر حافظه ترومایی ناشی از القای فشار روانی (PTSD) پس از سانحه توسط القای تک استرس طولانی مدت به همراه شوک (SPS&S) در موش صحرایی نر انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 70 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 200-250 gr انجام شد. در آزمایش اول 30سر موش در سه گروه 10تایی کنترل، شوک و القای تک استرس طولانی مدت به همراه شوک (SPS&S) قرار گرفتند. گروه SPS&S دو ساعت در مقیدکننده نگهداری شدند و 20 دقیقه برای شنای اجباری در آب قرار گرفتند و 15 دقیقه بعد با اتر بیهوش شدند. حیوانات پس از30 دقیقه در دستگاه ترس شرطی (CFS) قرار گرفته و شوک الکتریکی یک میلی آمپری به مدت 4 ثانیه دریافت کردند. در گروه شوک، حیوانات فقط شوک الکتریکی دریافت کردند. حیوانات گروه کنترل از محل نگهداری خارج و آزمایش شدند. حیوانات همه گروه ها، 1، 2 و 3 هفته بعد، به مدت 3 دقیقه بدون دریافت شوک در CFS قرار گرفتند و میزان بی حرکتی آنها (برحسب درصد) ثبت شد. در آزمایش دوم 40 سر موش در 4 گروه 10تایی (شم و روغن کنجد، شم و استرادیول، SPS&S و روغن کنجد، SPS&S و استرادیول) قرار گرفتند و تزریق زیرجلدی بتااسترادیول و روغن کنجد با دوز 90 μg/kgبلافاصله، یک و دو هفته پس از به کارگیری مدل SPS&S صورت گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون های تکمیلی حداقل تفاوت معنی دار (LSD)، آنالیز واریانس دوطرفه و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    پس از سه هفته، مدل SPS&S منجر به افزایش معنی داری در میزان بی حرکتی (حافظه ترومایی) نسبت به گروه های دریافت کننده شوک الکتریکی و کنترل گردید (P<0.05). این پاسخ در اثر تزریق مکرر بتااسترادیول کاهش معنی داری نشان داد (P<0.05).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که تزریق مکرر بتااسترادیول با دوز 90 90 μg/kg میزان بی حرکتی ناشی از القای PTSD با استفاده از مدل SPS&S را کاهش می دهد و می تواند از شکل گیری حافظه ترومایی جلوگیری کند.
    کلیدواژگان: فشار روانی پس از سانحه، مدل تلفیقی تک استرس طولانی مدت، بتااسترادیول، حافظه ترومایی، موش صحرائی
  • سارا سلیمانی اصل، نیما شکرریز، نیما مولوی، ارغوان بصیرت، پیمان فلاحتی، فرزانه اسماعیلی، زهرا عظیمی، فریدون سجادی، مهدی مهدیزاده صفحات 31-37
    زمینه و هدف
    با توجه به نقش هیپوکامپ در حافظه و یادگیری، این مطالعه به منظور تعیین اثر 3و4متیلن دی اکسی مت آمفتامین (MDMA) بر نورون های ناحیه CA1 هیپوکامپ موش صحرایی نر بالغ انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 18 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد Sprague dawely با وزن تقریبی 200-255 gr انجام شد. موش ها به طور تصادفی به سه گروه 6 تایی کنترل سالم، کنترل شم و تجربی تقسیم شدند. گروه کنترل شم، نرمال سالین را با دوز 1 cc/kg و گروه تجربی MDMA را با دوز 10 mg/kg، دوبار در روز به صورت داخل صفاقی، به مدت هفت روز دریافت کردند. در روز هشتم با روش پرفیوژن داخل قلبی و با استفاده از پارافرمالدئید 4% موش ها فیکس شدند و بافت مغز خارج گردید. ناحیه هیپوکامپ راست از نظر تعداد سلول سالم به وسیله میکروسکوپ نوری (رنگ آمیزی کرزیل ویوله) و شاخص های مرگ سلولی به وسیله میکروسکوپ الکترونی بررسی شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون های آنالیز واریانس و توکی تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین و انحراف استاندارد تعداد سلول های سالم در ناحیه CA1 هیپوکامپ در گروه کنترل شم (38.7±199) و کنترل (40.38±210) تفاوت آماری معنی داری نسبت به هم نداشتند؛ اما این میزان در گروه تجربی (25.1±98) کاهش آماری معنی داری نسبت به دو گروه کنترل و شم نشان داد (P<0.001). در بررسی با میکروسکوپ الکترونی گروه های شم و کنترل دارای الکترون دانسیته هسته و سیتوپلاسم نرمال، تراکم کروماتین و میتوکندری طبیعی بودند و واکوئلیزاسیون سیتوپلاسمی و ادم غشائی دیده نشد؛ اما در گروه تجربی تغییرات فراساختاری با مشخصات آپوپتوز شامل کاهش کریستاهای میتوکندری، پراکندگی کروماتین هسته و کاهش ارگانل های سیتوپلاسمی مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد مصرف 3و4متیلن دی اکسی مت آمفتامین منجر به کاهش تعداد سلول های سالم و مرگ سلولی با مشخصات آپوپتوز در ناحیه CA1 هیپوکامپ می گردد.
    کلیدواژگان: و 4 متیلن دی اکسی مت آمفتامین، نورون، مرگ سلولی، هیپوکامپ، موش صحرایی
  • ملیحه آهویی، غلامحسن واعظی، حمید کلالیان مقدم، فاطمه علم الهدی صفحات 38-44
    زمینه و هدف
    بیماری دیابت منجر به بروز اختلالات شناختی، یادگیری و حافظه ای می شود. پالماتین هیدروکلراید، آلکالوئیدی ایزوکینولین است که دارای آثار فارماکولوژیکی متعدد از جمله اثر ضددیابت و آنتی اکسیدان است. این مطالعه به منظور تعیین اثر پالماتین هیدروکلراید بر اختلالات شناختی موش های صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 40±240 gr انجام شد. موش ها به طور تصادفی به چهار گروه 8 تایی کنترل دیابتی، دیابتی تیمار شده با پالماتین هیدروکلراید، کنترل سالم و غیردیابتی تیمارشده با پالماتین هیدروکلراید تقسیم شدند. دیابت با تزریق داخل صفاقی استرپتوزوتوسین با دوز 55 mg/kg القاء گردید. یک هفته پس از تزریق استرپتوزوتوسین، تیمار روزانه با پالماتین هیدروکلراید با دوز 10 mg/kg/bw به مدت شش هفته به صورت زیرجلدی انجام گردید. با نمونه گیری از سیاهرگ دمی میزان قند خون در هفته های 1، 3، 5 و 7 پس از تزریق استرپتوزوتوسین سنجش شد. در پایان، گروه ها با آزمون های رفتاری شناخت فضایی (spatial recognition) و شناخت اجسام (objective recognition) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با نرم افزار آماری prism-5.0 و آزمون های one way ANOVA و Tukeyتجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    در آزمون شناخت فضایی، تعداد ورود حیوان به بازوی جدید Y maze در گروه دیابتی تیمارشده با پالماتین هیدروکلراید در هر دو هفته ششم و هفتم افزایش آماری معنی داری نسبت به گروه دیابتی داشت (P<0.05). تعداد ایستادن در بازوی جدید نیز در هفته ششم و هفتم افزایش آماری معنی داری نسبت به گروه دیابتی نشان داد (P<0.05). در آزمون شناخت اجسام نیز گروه دیابتی تیمارشده با پالماتین هیدروکلراید، در تعداد بررسی جسم جدید، افزایش آماری معنی داری نسبت به گروه دیابتی نشان دادند (P<0.05).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که تجویز پالماتین هیدروکلراید با دوز 10 mg/kg/bw روزانه به مدت شش هفته منجر به بهبود اختلالات شناختی از جمله حافظه و یادگیری در موش های صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین می شود.
    کلیدواژگان: دیابت ملیتوس، پالماتین هیدروکلراید، اختلالات شناختی، حافظه، یادگیری
  • محمد افشار، سیدعادل معلم، جینا خیاط زاده، نرجس طاهریان، سیدمحمود حسینی صفحات 45-51
    زمینه و هدف
    مصرف کاربامازپین در طی بارداری می تواند باعث القاء تعدادی از ناهنجاری هایی جنینی گردد. از طرفی مطالعات اخیر حاکی از افزایش سطح هموسیستئین خون در اثر مصرف کاربامازپین است. این مطالعه به منظور ارزیابی سطح سرمی هموسیستئین موش های کوچک باردار در معرض داروی کاربامازپین و ارتباط احتمالی آن در ایجاد ناهنجاری های جنینی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه تجربی روی 40 سر موش ماده نژاد BALB/c با وزن 25-30 gr و سن تقریبی دو ماه انجام شد. موش های باردار به دو گروه کنترل و دو گروه تجربی (10 سر موش در هر گروه) تقسیم شدند. گروه های کنترل معمول و حامل (منفی)، نرمال سالین و محلول 1% تویین 20 در نرمال سالین و گروه های تجربی І و ІІ داروی کاربامازپین را به میزان 30 و 60 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن را به صورت تزریق داخل صفاقی از روز ششم تا روز پانزدهم بارداری روزانه دریافت کردند. موش ها در روز 18 بارداری ابتدا با کلروفرم بیهوش و پس از خونگیری از قلب مادرها، جنین ها برای تعیین ناهنجاری خارج و بررسی شدند. هموسیستئین نمونه های سرم خون مادران توسط کیت به روش الایزا بررسی شدند. داده های با استفاده از نرم افزار SPSS-18 و آزمون های Chi-Square، ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    سطح سرمی هموسیستئین موش های باردار گروه های تجربی یک (1.31±10.56 μmol/L) و تجربی دو (1.64±11.11 μmol/L) در مقایسه با گروه کنترل معمولی (1.33±5.99 μmol/L) و کنترل منفی (1.25±5.89 μmol/L) افزایش معنی داری داشت (P<0.006). میانگین وزن بدن و طول سری دمی جنین ها در گروه های تجربی نسبت به کنترل دارای کاهش معنی دار بودند (P<0.05) و ناهنجاری های خاصی از قبیل اختلال در اندام ها، ناهنجاری های صورت، اختلال در ستون مهره ها و ناهنجاری های شدید دیگری مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که افزایش هموسیستئین را می توان به عنوان یک عامل خطر احتمالی در ایجاد ناهنجاری های جنینی مرتبط با کاربامازپین مطرح کرد.
    کلیدواژگان: کاربامازپین، ناهنجاری های جنینی، هموسیستئین، موش
  • محمدرضا رمضان پور، عباس خسروی صفحات 52-58
    زمینه و هدف
    چاقی و رژیم غذایی با چربی اشباع شده بر لیپوپروتئین های سرم اثر منفی می گذارد. بهترین روش برای درمان چاقی و کاهش لیپوپروتئین های سرم استفاده از رژیم غذایی حاوی اسیدهای چرب اشباع نشده توام با ورزش های استقامتی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف بادام زمینی بر سطح سرمی لیپوپروتئین های مردان دارای اضافه وزن و چاق انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه شبه تجربی روی 36 مرد چاق و دارای اضافه وزن با میانگین سنی 3.4±41.82 سال و نمایه توده بدنی 2.50±32.38 در شهرستان گالیکش استان گلستان در سال 1388 انجام شد. افراد به صورت غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند. آزمودنی ها به سه گروه 12 نفری کنترل، تمرین هوازی (گروه تجربی اول) و تمرین هوازی توام با مصرف روزانه 50 گرم بادام زمینی (گروه تجربی دوم) تقسیم شدند. نمونه خون اخذ شده قبل و بعد از دوره تمرینی از نظر کلسترول تام، تری گلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی بالا، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. داده ها با استفاده از SPSS-16 و آزمون های ANOVA و LSD تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میزان کاهش سطح میانگین کلسترول تام، تری گلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین در گروه تجربی دوم نسبت به دیگر گروه های مورد مطالعه از نظر آماری معنی دار بود (P<0.05).
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان دهنده بهبود سطح سرمی لیپوپروتئین به ویژه تری گلیسرید و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین در اثر تمرینات هوازی توام با مصرف بادام زمینی در مردان دارای اضافه وزن و چاق بود.
    کلیدواژگان: چاقی، بادام زمینی، تمرین هوازی، کلسترول، تری گلیسرید، لیپوپروتئین
  • محمدرضا امام هادی، حمیدرضا حاتمیان، شاهرخ یوسف زاده چابک صفحات 59-63
    زمینه و هدف
    مرالژی پارستتیکا (Meralgia Paresthetica)، ابتلا عصب پوستی–خارجی ران (Lateral Femoral Cutaneous Nerve) است که در صورت تشخیص داده نشدن یا تاخیر در درمان؛ موجب ناتوانی چشمگیر می شود. درمان جراحی گزینه ای ضروری برای موارد شکست درمان دارویی است. این مطالعه به منظور مقایسه عود نشانه های بالینی دو روش جراحی آزادسازی با جابجایی و قطع عصب پوستی خارجی ران در درمان مرالژی پارستتیکا 14 بیمار مقاوم به درمان دارویی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی مقایسه ای روی 14 بیمار (7 مرد و 7 زن) مبتلا به مرالژی پارستتیکا با درد مقاوم و عدم موفقیت درمان دارویی پس از دوماه، در مرکز جراحی اعصاب بیمارستان پورسینا رشت طی سال های 1380-87 انجام شد. بیماران به صورت متوالی و غیراحتمالی انتخاب شدند و با انتخاب خودشان تحت دو نوع عمل جراحی آزادسازی با جابجایی عصب (نورولیز) یا قطع عصب (نورکتومی) قرار گرفتند. پس از جراحی، بیماران به مدت 18 ماه پیگیری و از نظر عود نشانه های بالینی یا بهبودی مقایسه شدند.
    یافته ها
    عمل نورکتومی روی 9 بیمار (6 زن و 3 مرد) و عمل نورولیز روی 5 بیمار (1 زن و 4 مرد) انجام شد. میانگین سن بیماران 9.8±46.4 سال با دامنه سنی 33-35 سال بود. همچنین سن زنان 11.2±47.14 سال و مردان 9±45.6 سال بود و اختلاف آماری معنی داری نداشتند. مدت بروز نشانه های بیماری 11.9±18.14 ماه با دامنه 6-48 ماه بود. این زمان در زنان 10.3±16.4 ماه و در مردان 13.9±19.9 ماه بود و اختلاف آماری معنی داری نداشتند. تمام 5 بیمار عمل شده به روش نورولیز در زمان 3.4±3.8 ماه (دامنه سه هفته تا نه ماه) پس از عمل دچار عود بیماری شدند. تنها بیمار زن گروه نورولیز پس از 9 ماه علایم عود بیماری را نشان داد و میانگین و انحراف معیار زمان عود بیماری در مردان (4 نفر) 2.4±2.75 ماه بود. هیچ بیماری از گروه جراحی به روش نورکتومی در مدت پیگیری، نشانه های بالینی عود بیماری را نشان نداد. همچنین احتمال موفقیت عمل نورولیز 3% و احتمال عدم موفقیت عمل نورکتومی 0.2% تعیین گردید.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که در قطع عصب پوستی خارجی ران بزرگسالان برای درمان مرالژی پارستتیکا مقاوم به درمان دارویی، طی پیگیری 18 ماهه در مقایسه با نورولیز به عنوان روش درمانی مناسب پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: مرالژی پارستتیکا، عصب پوستی خارجی ران، نورکتومی، نورولیز
  • سمیه حسین پور نیازی، گلبن سهراب، گلاله اصغری، پروین میرمیران *، نازنین مصلحی، فریدون عزیزی صفحات 64-74
    زمینه و هدف
    نمایه گلیسمی به عنوان شاخص اندازه گیری میزان و بار گلیسمی به عنوان شاخص اندازه گیری کیفیت کربوهیدرات دریافتی است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط نمایه و بار گلیسمی با عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی در بزرگسالان تهرانی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی روی 2284 فرد (1327 مرد و 957 زن) با سنین 19-84 سال ساکن در منطقه 13 تهران طی سال های 1384-87 انجام شد. نمایه گلیسمی و بار گلیسمی با استفاده از پرسشنامه بسامد خوراک تعیین شد. عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی شامل شاخص های تن سنجی، فشارخون، قندخون ناشتا (میلی گرم در دسی لیتر)، گلوکز 2 ساعته (تست تحمل گلوکز)، کلسترول تام (میلی گرم در دسی لیتر)، تری گلیسرید سرم (میلی گرم در دسی لیتر)، HDL-C سرم (میلی گرم در دسی لیتر)، و LDL-C سرم (میلی گرم در دسی لیتر) بود. نمایه توده بدن بیشتر یا مساوی 30 چاق در نظر گرفته شد. میانگین دریافت های غذایی به صورت تعدیل شده برای انرژی، جنس و سن در سه هک های دریافت نمایه گلیسمی و بار گلیسمی با استفاده از آزمون general linear model analysis of covariance محاسبه شد داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-15 و آزمون های one-way analysis of variance، کای اسکوئر، Partial correlation و linear regression تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین دریافت نمایه گلیسمی 13.5±68.3 و بار گلیسمی 97.6±244.8 بود. نمایه گلیسمی و بار گلیسمی رابطه معکوس با دریافت غلات کامل و رابطه مستقیم با دریافت غلات تصفیه شده، میوه ها، لبنیات و قندهای ساده داشت. پس از تعدیل شیوه زندگی و عوامل تغذیه ای، نمایه گلیسمی رابطه مستقیمی با غلظت تری گلیسرید سرم و HDL-C در افراد چاق داشت و بار گلیسمی ارتباط مستقیمی با گلوکز ناشتای خون و گلوکز 2 ساعته در بین افراد غیرچاق داشت.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که نمایه گلیسمی در افراد چاق ارتباط معنی داری با افزایش غلظت تری گلیسرید سرم و کاهش غلظت HDL-C سرم دارد. بار گلیسمی در افراد غیرچاق ارتباط معنی داری با کاهش گلوکز ناشتای خون و گلوکز خون 2 ساعته داشت.
    کلیدواژگان: نمایه گلیسمی، بار گلیسمی، قندخون ناشتا، کلسترول تام، تری گلیسرید، HDL، C، LDL، C
  • زری جاویدی، مسعود ملکی*، وحید مشایخی، امیر امیدوار برنا صفحات 75-79
    زمینه و هدف

    ضایعات رنگدانه ای و خال های سطحی پوست صورت مشکلات زیادی را از نظر زیبایی و درمانی ایجاد می کنند. این مطالعه به منظور تعیین اثر سرمادرمانی بر لنتیگو و خال سطحی صورت انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه توصیفی روی 100 بیمار مبتلا به لنتیگو و خال سطحی صورت با اندازه حداکثر 2میلی متر که به درمانگاه پوست بیمارستان امام رضا (ع) مراجعه نمودند؛ طی سال های 1384-85 انجام شد. پس از عکسبرداری ضایعه توسط USB microscope M2 (Scalar) تیپ پوستی بیمار تعیین شد. سپس هر ضایعه با نیتروژن مایع به وسیله اپلیکاتورپنبه ای به مدت 2 ثانیه درمان شد. درمان بیماران در طی سه بار مراجعه به فواصل یک ماه پیگیری و ارزیابی شد. نتایج درمان در چهار گروه تشدید پیگمانتاسیون، بدون پاسخ، پاسخ نسبی و پاسخ کامل طبقه بندی شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-11.5 و آزمون ناپارامتری ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    در مجموع 298 ضایعه در 96بیمار زن و 4 بیمار مرد مورد درمان قرار گرفت. متوسط سن بیماران 11.7±30 سال بود. براساس معیار فیتزپاتریک 15بیمار تیپ پوستی 2، 50 بیمار تیپ پوستی 3 و 35 بیمار تیپ پوستی 4 داشتند. سه ماه پس از درمان بهبودی کامل در 6%، بهبودی نسبی در 58%، عدم پاسخ به درمان در 31% و افزایش رنگدانه در 5% از بیماران دیده شد. پاسخ درمانی در تیپ پوستی 2 نسبت به تیپ های 3 و 4 از نظر بالینی بهتر ارزیابی گردید؛ ولی این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. همچنین بین پاسخ به درمان و سن بیماران اختلاف آماری معنی داری مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    نتایج این مطالعه نشان داد که سرمادرمانی با استفاده از نیتروژن مایع به عنوان یک روش ساده، ارزان و بی خطر در درمان ضایعات پیگمانته سطحی در 64% موارد با پاسخ کامل و یا نسبی همراه است.

    کلیدواژگان: سرمادرمانی، لنتیگو، خال سطحی
  • حیدر حسین نژاد، مسعود رزاقی صفحات 80-84
    زمینه و هدف
    فشار ورید مرکزی (central venous pressure: CVP) یکی از پایش های ضروری طی عمل جراحی پیوند عروق کرونر است. گذاشتن کاتتر ورید محیطی و اندازه گیری فشار آن (peripheral venous pressure: PVP) به نسبت کاتتر ورید مرکزی راحت تر، کم عارضه تر و کم هزینه تر است. این مطالعه به منظور مقایسه فشار ورید مرکزی با فشار ورید محیطی جلوی آرنج در جراحی پیوند عروق کرونر قلب در سه مرحله زمانی قبل از پمپ، روی پمپ و بعد از پمپ انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 84 بیمار (58 مرد و 26 زن) با کلاس فیزیکی ASA III داوطلب پیوند عروق کرونر قلب مراجعه کننده به بیمارستان شفا کرمان طی دی ماه 1386 تا مرداد ماه 1387 انجام شد. پس از برقراری بیهوشی با فنتانیل با دوز 10میکروگرم در کیلوگرم، دیازپام با دوز 0.2 mg/kg، اتومیدیت با دوز 0.4 mg/kg، آتراکوریم با دوز 0.5 mg/kg و یا پاولن با دوز 0.1 mg/kg برای تمام بیماران تنفس کنترله برقرار شد. نگهداری بیهوشی با سوفنتانیل (1cc) و میدازولام (1 mg/10kg) صورت گرفت. سپس کاتتر ورید مرکزی برای تمام بیماران گذاشته شد. وریدهای ناحیه جلوی آرنج ورید بازیلیک با کاتتر کانوله گردید. هر دو کاتتر به یک سیستم اندازه گیری متصل شدند. سپس برای هر بیمار CVP و PVP هم زمان و به فواصل هر 20 دقیقه در سه مرحله زمانی قبل از پمپ، روی پمپ و بعد از پمپ اندازه گیری شد. میانگین مقادیر و سپس هماهنگ یا ناهماهنگ بودن تغییرات ثبت شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری STATA-10 و آزمون آماری ANOVA و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین CVP قبل از پمپ 0.9±6.8 میلی مترجیوه و میانگین PVP 1±8.8 میلی مترجیوه و ضریب همبستگی این دو متغیر 0.67 بود و اختلاف میانگین CVP و PVP 2± میلی مترجیوه تعیین شد (P<0.05). میانگین CVP روی پمپ 1±3.9 میلی مترجیوه و میانگین PVP 1±7.6 میلی مترجیوه و ضریب همبستگی آنها 0.46 بود. اختلاف میانگین این دو متغیر 3.7± میلی مترجیوه بود (P<0.05). میانگین CVP بعد از پمپ 1±6.5 میلی مترجیوه و میانگین PVP 1±8.5 میلی مترجیوه و ضریب همبستگی آنها 0.72 بود. اختلاف میانگین این دو متغیر 2± میلی مترجیوه بود (P<0.05).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که CVP و PVP در جراحی پیوند عروق کرونر قلب حتی در شرایط روی پمپ که تغییرات همودینامیک شدیدتر است؛ با یکدیگر رابطه دارند و جهت تغییرات آنها با یکدیگر هماهنگ است. لذا PVP می تواند به عنوان یک جایگزین مفید بالینی برای تخمین CVP به کار رود.
    کلیدواژگان: کاتتر ورید مرکزی، فشار ورید محیطی، پیوند عروق کرونر، پمپ قلبی ریوی
  • حمیدرضا خضرایی، بهمن خلیلی*، فروزان گنجی، حسن مقیم صفحات 85-89
    زمینه و هدف

    شناسایی آلرژن های شایع در هر منطقه برای پیشگیری و درمان بیماری های آلرژیک ضروری است. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی عوامل قارچی در افراد مبتلا به رینیت آلرژیک در شهرکرد انجام شد.

    روش بررسی

    این مطالعه موردی - شاهدی روی 62 بیمار مبتلا به رینیت آلرژیک و 62 بیمار با علل غیررینولوژی در دامنه سنی 5-60 سال مراجعه کننده به کلینیک آموزشی گوش، حلق و بینی بیمارستان آیت الله کاشانی شهرکرد در سال 1388 انجام شد. از بیماران نمونه های خون و ترشحات بینی گرفته شد. سپس میزان IgE نمونه های خون با روش ELISA اندازه گیری شد. اسمیر مستقیم و کشت از ترشح بینی در محیط کشت سابوره برای وجود و یا عدم وجود قارچ انجام شد. سپس خصوصیات ظاهری کلنی و نیز خصوصیات بیوشیمیایی نوع قارچ مشخص گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون های کای اسکوئر و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند.

    یافته ها

    از مجموع 62 بیمار گروه مورد 30 نفر مرد (48.3%) و 32 زن (51.7%) و از مجموع 62 بیمار گروه شاهد 27 مرد (43.6%) و 35 نفر زن (56.4%) بودند. از گروه مورد در 15 نفر (24%) و از گروه شاهد در 5 نفر (8%) پس از کشت ترشحات بینی، قارچ جدا گردید (P<0.05). بیشترین قارچ جدا شده از گروه مبتلا به رینیت آلرژیک 5 مورد (8%) آسپرژیلوس و پس از آن 4 مورد (6.5%) پنی سیلیوم بود. در اسمیر مستقیم بررسی قارچ، در 14 نفر (23%) از گروه مورد (6 مرد و 8 زن) و 5 نفر (8%) از گروه شاهد (2 مرد و 3زن) عناصر قارچی دیده شد (P<0.05). بین جنس و درصد رشد قارچ نمونه های کشت داده شده در دو گروه مورد و شاهد اختلاف آماری معنی داری یافت نشد. میزان IgE در 19نفر (31%) از افراد مبتلا به رینیت آلرژیک بالاتر از 100 IU/mLit بود و این میزان در 3 نفر (4.8%) از گروه شاهد مشاهده شد (P<0.05).

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که قارچ ها می توانند از عوامل ایجاد کننده رینیت آلرژیک باشند.

    کلیدواژگان: رینیت، آلرژن، قارچ، آسپرژیلوس، پنی سیلیوم
  • فرهاد ایرانمنش، محمد صالحی، حمید بخشی، رعنا عرب صفحات 90-94
    زمینه و هدف
    سکته مغزی خاموش در افرادی که برای اولین بار دچار سکته مغزی می شوند؛ شایع است. برخی از مطالعات بر نقش احتمالی ضایعات خاموش در موارد سکته مغزی ایسکمیک تاکید می کنند. این مطالعه به منظور تعیین عوامل خطر سکته مغزی خاموش در مبتلایان به سکته مغزی ایسکمیک انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 203 بیمار (94 مرد و 109 زن) مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک بستری (اولین دفعه)، در بیمارستان شفا کرمان طی سال 1390 انجام شد. تشخیص بیماری با معاینه بالینی و سی تی اسکن و MRI مغزی انجام شد. برای هر بیمار پرسشنامه ای حاوی اطلاعات دموگرافیک و عوامل خطری نظیر پرفشاری خون، دیابت، هیپرلیپیدمی، مصرف سیگار، بیماری های ایسکمیک و غیرایسکمیک قلبی و نیز وجود سکته مغزی خاموش تکمیل شد. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-16 و آزمون رگرسیون لجستیک تک متغیره و چندمتغیره مدل رو به جلو تجزیه تحلیل شدند.
    یافته ها
    میانگین سنی بیماران 17.35±62.56 سال با دامنه سنی 22-99 سال بود. 66 بیمار (32.5%) سابقه پرفشاری خون، 26بیمار (12.8%) سابقه هیپرلیپدمی، 40 بیمار (19.7%) سابقه بیماری دیابت، 27 بیمار (13.3%) سابقه ایسکمی قلبی و 16بیمار (7.9%) سابقه بیماری قلبی داشتند. همچنین 16 بیمار (7.9%) سیگاری بودند و 31 بیمار (15.3%) سکته مغزی خاموش داشتند. احتمال ابتلا به سکته مغزی خاموش در بیماران مبتلا به هیپرلیپدمی 3.7 برابر افرادی بدون عارضه هیپرلیپدمی بود (CI 95% 1.556-12.780، P<0.05). بین سکته مغزی خاموش و عوامل خطرساز سکته مغزی رابطه آماری معنی داری یافت نشد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که سکته مغزی خاموش در 15.3% از بیماران مبتلا به سکته ایسکمیک مغزی وجود دارد. کنترل هیپرلیپیدمی می تواند نقش موثری در پیشگیری از بروز سکته مغزی خاموش داشته باشد.
    کلیدواژگان: سکته مغزی خاموش، پرفشاری خون، دیابت، هیپرلیپیدمی، سیگار، بیماری ایسکمیک قلبی، بیماری غیرایسکمیک قلبی
  • هدی آلبوغبیش، آرزو طهمورث پور، منیر دودی صفحات 95-102
    زمینه و هدف
    فلزات سنگین از طریق فعالیت های صنعتی به محیط زیست وارد می گردند و باعث آلودگی اکوسیستم های طبیعی می شوند. شناسایی باکتری های مقاوم به فلزات سنگین نقش مهمی در رابطه با آلودگی محیط و در نهایت پاکسازی آن ایفا می نماید. این مطالعه به منظور تعیین مقاومت باکتری های جدا شده از فاضلاب شهری و پساب کارگاه مسگری شاهین شهر اصفهان به آنتی بیوتیک ها و فلزات سنگین سرب، مس، کادمیم و نیکل انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی آزمایشگاهی روی نمونه های پساب تصفیه خانه فاضلاب شاهین شهر اصفهان و کارگاه مسگری در آزمایشگاه بیوتکنولوژی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان اصفهان طی سال های 1390-91 انجام شد. برای جداسازی باکتری های مقاوم به فلزات سرب، مس، کادمیم و نیکل رقت های متوالی از نمونه تهیه و 0.5 ml از هر رقت روی محیط حاوی غلظت 0.5 mM از هر فلز در 3 تکرار کشت داده شد و الگوی مقاومت هر کدام از باکتری های جدا شده براساس تعیین حداقل غلظت ممانعت کننده از رشد (minimum inhibitory concentration:MIC) و مقاومت به آنتی بیوتیک های پنی سیلین، سولفامتوکسازول، افلوکساسین، نئومایسین، استرپتومایسین، سفتریاکسیون، سفرادین، ونکومایسین، آمپی سیلین، لینکومایسین، کانامایسین و کلیندامایسین تعیین گردید.
    یافته ها
    در بین باکتری های مقاوم به فلزات جداسازی شده، بیشترین جمعیت مربوط به باکتری های مقاوم به فلز سرب بود (P<0.05). بالاترین میزان مقاومت در پساب تصفیه خانه نسبت به فلز نیکل (MIC: 24 mM) مربوط به گونه ای از کلبسیلا و کمترین میزان مقاومت مربوط به گونه ای از اسینتوباکتر (لووفی)، پروویدنسیا و برانهاملا (MIC: 2 mM) بود (P<0.05). در فاضلاب شهری بیشترین میزان مقاومت نسبت به فلز مس (MIC: 2 mM) مربوط به گونه ای از کلبسیلا (پنومونیه) مشاهده شد. حداقل میزان مقاومت نسبت به فلز مس (MIC: 1 mM) در پساب کارگاه مسگری و مربوط به گونه ای از سودوموناس بود. مقاوم ترین باکتری های جدا شده (کلبسیلا، موراکسلا و اشریشیا کلی) به آنتی بیوتیک های لینکومایسین، کانامایسین، استرپتومایسین، کلیندامایسین، وانکومایسین، سفرادین و نئومایسین نیز مقاوم بودند.
    نتیجه گیری
    افزایش فلزات سنگین در پساب مسگری و فاضلاب شهری منجر به افزایش مقاومت میکروارگانیسم ها در محیط می شود.
    کلیدواژگان: باکتری، مقاومت باکتریایی، فلز سنگین، آنتی بیوتیک، پساب مسگری، فاضلاب شهری
  • حامد زند، مجتبی امانی، ویدا محمدی، فرزانه ولی نژاد، صادقه حسین زاده صفحات 103-109
    زمینه و هدف
    پرتوگیری ناشی از پرتوهای طبیعی مانند پرتوهای کی هانی و مصنوعی از جمله رادیوگرافی، می تواند آثار مضری بر سلامت انسان و سایر موجودات زنده داشته باشد. این مطالعه به منظور سنجش توزیع نسبی آهنگ دز معادل پرتو ایکس سالن انتظار بخش رادیولوژی مراکز آموزشی - درمانی و خصوصی شهر اردبیل انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی بخش های رادیولوژی و سالن های انتظار چهار مرکز آموزشی - درمانی و سه مرکز تخصصی رادیولوژی - سونوگرافی شهر اردبیل در سال 1390 انجام شد. نمونه های انتخابی از نوع تصادفی بود. داده ها برحسب آهنگ دز معادل توسط سروی متراطاقک یونیزان دیجیتال، مدل 451 شرکت فلوک ساخت کشور هلند به دست آمد. دامنه ثبت دز معادل پرتو برای این مدل اطاقک یونیزان در محدوده 0.5-500 میکروسیورت بر ساعت بود. صحت کار این دزیمتر بین 0.1 و 100% از مقیاس نشان داده شده توسط دستگاه و دقت کار این دزیمتر 0.1 میکروسیورت بر ساعت بود. دزیمتری در نقاط مختلف سالن انتظار مراکز پرتونگاری با درنظر گرفتن متغیرهایی از جمله نوع رادیوگرافی، شرایط تابش، تعداد اکسپوز و مدت زمان انتظار برای انجام رادیوگرافی انجام شد. براساس میانگین مقادیر ثبت شده از مجموع نقاط مورد مطالعه، آهنگ دز معادل پرتو محاسبه گردید. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-18 و آزمون Chi-Square تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    کمترین مقدار آهنگ دز به یک مرکز تخصصی رادیولوژی - سونوگرافی با مقدار 0.2 میکروسیورت بر ساعت و برای هر رادیوگرافی 0.0004±0.00275 میکروسیورت بر ساعت تعلق داشت. بیشترین مقدار آهنگ دز در سالن انتظار یکی از مراکز خصوصی رادیولوژی-سونوگرافی با مقدار 0.4 میکروسیورت بر ساعت و برای هر رادیوگرافی 0.0006±0.016 میکروسیورت بر ساعت تعیین شد. در مجموع از هفت مرکز مورد مطالعه دو مرکز آموزشی - درمانی با میانگین دز معادل 0.25 میکروسیورت بر ساعت در حد طبیعی (P<0.001) و دو مرکز آموزشی درمانی دیگر همراه با سه مرکز خصوصی میانگین دز معادل بالاتر از 0.3 میکروسیورت بر ساعت ارزیابی شدند (P<0.0001).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که افزایش آهنگ دز بالاتر از 0.3 میکروسیورت بر ساعت می تواند با حفاظ گذاری متناسب بخش ها و طول عمرکاری دستگاه های بخش رادیولوژی مرتبط باشد.
    کلیدواژگان: رادیوگرافی، دز معادل، سالن انتظار رادیولوژی
  • علی ارحمی دولت آبادی، رضا فرهمندراد، حمید کریمان، حمیدرضا صفحات 110-114
    زمینه و هدف
    مطالعات زیادی برای دستیابی به عوامل موثر در کاهش عوارض ناشی از ایسکمی در مبتلایان به سکته مغزی صورت گرفته است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط سطح سرمی منیزیم توتال بدو ورود با پیامد بالینی بیماران مبتلا به سکته مغزی انجام شد.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی - مقطعی روی 316 بیمار (170 مرد و 146 زن) مبتلا به سکته مغزی بستری در بخش اورژانس بیمارستان امام حسین (ع) وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران از فروردین 1389 لغایت خرداد 1390 انجام شد. بیماران از نظر اطلاعات دموگرافیک، وجود بیماری زمینه ای، داروهای مصرفی، سطح منیزیم توتال بدو ورود و پیامدهای بالینی سه ماهه اول و سه ماهه دوم مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-18 و آزمون های کای اسکوئر، فیشر و پیرسون تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    متوسط سن بیماران 15.8±65 سال با دامنه سنی 14-102 سال بود. ضعف اندام (69.9%) شایع ترین شکایت بالینی و همی پارزی (63.6%) شایع ترین علامت در بدو مراجعه بیماران بود. شایع ترین یافته در پیگیری سه ماهه مرگ (16.8%) و در پیگیری سه ماهه دوم سکته مجدد (2.5%) بود. بین سطح سرمی منیزیم توتال و پیامد سه ماهه اول و سه ماهه دوم در برش های (cut-point) مختلف منیزیم ارتباط آماری معنی داری یافت نشد. همچنین بین سطح سرمی منیزیم توتال و سن، جنس و بیماری های همراه ارتباط آماری معنی داری یافت نشد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که اگر سطح سرمی منیزیم توتال در محدوده طبیعی و یا هیپومنیزیمی علامتدار باشد؛ اثری روی پیامد سه ماهه اول و سه ماهه دوم بیماران ندارد.
    کلیدواژگان: سکته مغزی، منیزیم، همی پارزی
  • حمید کریمان، جمشید جورابیان*، علی شهرامی، حسین علیمحمدی، زهرا نوری، سعید صفری صفحات 115-120
    زمینه و هدف

    وجود یک سیستم تریاژ کارآمد از نیازهای اساسی بخش اورژانس در راستای افزایش بهره وری و کاهش عوارض ناشی از تاخیر در دسترسی به موقع خدمات است. این مطالعه به منظور ارزیابی دقت نسخه فارسی سیستم پنج سطحی (ESI) (emergency severity index) در تریاژ مراجعین به بخش اورژانس بیمارستان امام حسین (ع) انجام شد.

    روش بررسی

    در این مطالعه توصیفی تریاژ پنج سطحی برای تمامی مراجعین (613 مرد و 437 زن) بخش اورژانس بیمارستان امام حسین(ع) تهران از فروردین ماه لغایت تیر ماه سال 1390 انجام شد. داده ها توسط یک پرسشنامه و به طور مجزا توسط یک پرستار و یک متخصص اورژانس ثبت شد و سپس مورد مقایسه قرار گرفت. برای تعیین میزان توافق بین مشاهده کنندگان (inter-rater agreement) تریاژ انجام شده توسط متخصص اورژانس و پرستار، ضریب کاپا مورد قیاس قرار گرفت و برای تعیین روایی، حساسیت و ویژگی تریاژ پنج سطحی از نرم افزار STATA-11.0، آزمون های Chi-Square و Fisher و رسم جدول roctab استفاده شد و با پیامد بیماران مقایسه گردید.

    یافته ها

    کاپای محاسبه شده برای تعیین میزان توافق بین مشاهده کنندگان بین تریاژ پرستار و پزشک برابر 0.81؛ (95%CI: 0.79-0.83) تعیین شد. حساسیت و ویژگی تریاژ به ترتیب برای سطح یک 100% و 99.8%؛ سطح دو 53.2% و 97.5%؛ سطح سه 90.7% و 93.7%؛ سطح چهار 67.1% و 98.3% و سطح پنج 98% و 94% تعیین شد. همچنین همپوشانی بالایی بین سطح تریاژ و پیامد بیماران مشاهده گردید (P<0.05).

    نتیجه گیری

    این مطالعه نشان داد که سیستم تریاژ پنج سطحی از دقت و صحت بالایی در تریاژ و همچنین تخمین پیامد بیماران برخوردار است و می تواند به عنوان یک سیستم کارآمد در تریاژ بیمارستانی مورد استفاده قرار گیرد.

    کلیدواژگان: تریاژ پنج سطحی (ESI)، دقت و صحت، پرستار، حساسیت، ویژگی، بخش اورژانس
|
  • Abedinzadeh M., Noorian K., Mozafari S. Pages 1-5
    Background And Objective
    Electroconvulsive therapy (ECT) is one of the most common methods in treatment of different types of psychological disorder. The effectiveness of this therapy has a direct relation with the duration of convulsion. This study was conducted to assess the effect of lidocaine on duration of seizure and hemodynamic alterations in electroconvulsive therapy.
    Materials And Methods
    This clinical trial study was conducted on 72 ASA-I، II patients with psychotic disorders in Hajar Medical Center in Shahrekord، Iran during 2010. The patients randomly divided into intervention and control group. The interventional group was received 1. 5 mg/kg lidocaine and controls were received normal saline. For induction of anesthesia، all patients were received Sodium Thiopental (2mg/kg)، Succinylcholine (1mg/kg) and Atropine (0. 5mg) Propofol and Succinylcholine during 72 sessions of ECT. Duration of objective convulsion and hemodynamic alterations including blood pressure and heart rate were recorded (before، immediately and 3، 5 minutes after ECT). Data were analyzed using SPSS-11. 5 and t-test.
    Results
    Systolic and diastolic blood pressures and heart rate in 3rd minutes in interventional group following electroconvulsive therapy were 143. 38±16 mmHg، 79. 86±6. 7 mmHg، 91. 9±9. 9 mmHg، respectively and in controls were 128. 88±13. 04 mmHg، 87. 63±5. 79 mmHg and 102. 86±13 mmHg، respectively. These difference were significant (P<0. 05). The above-mentioned indices for 5th minutes in intervention and controls were as follow: systolic (113. 47±9. 97 mmHg، 122. 36±13 mmHg)، diastolic (73. 47±4. 27 mmHg، 77. 63±6. 26 mmHg) heart rate (84. 41±4. 6 in minute، 93. 19±12. 53 in minute). These differences in above indices were significant (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that lidocaine administration during electroconvulsive therapy increase the duration of convulsion and reduces heart rate and blood pressure.
    Keywords: Electroconvulsive therapy, Lidocaine, Convulsion, Blood pressure, Heart rate
  • Salemi Khamene A., Ghahari Sh, Soltanlou M., Darabi J. Pages 6-11
    Background And Objective
    Autism is one the most disturbing neurodevelopmental disorders associated with any kinds of communicative problems and physical objects. This study was done to evaluate the effectiveness of pivotal response treatment on communicative and behavioral disorder of 8-12 years-old autistic boys.
    Materials And Methods
    This clinical trial study was done on 24 boys with autism (aged between 8-12 years) in pediatric rehabilitation clinic in Tehran، Iran، during 2011. Patients randomly were divided into two groups: control and pivotal response treatment (PRT). The interventional group was received 20 session of PRT during the two months، but the control did not receive any intervention. All patients were examined in the field of social communicative، interactive disorder and self-stimulation behavior، using autism diagnostic interview revised. Data were analyzed using SPSS-16 and MANCOVA test.
    Results
    The mean±SD of social communicative (18. 58±0. 45)، interactive disorder (17. 13±0. 46)، self-stimulations behavior (1. 92±0. 36) in interventional group were significantly lower than control with following index، 26. 33±0. 45، 23. 11±0. 48 and 6. 16±0. 37، respectively.
    Conclusion
    This study showed that pivotal response treatment can be useful in communicative behavioral disorder of 8-12 years old autistic boys.
    Keywords: Autism, Pivotal response treatment, Communicative dysfunctions, Interactive disorder
  • Fazelipour S., Tootian Z., Mohammadzadeh Kazergah F., Kiaie B., Chegini Hr, Mohammadzadeh Kazergah A., Soleimani M. Pages 12-18
    Background And Objective
    Attention deficit hyperactivity disorder (ADHD) is the most common in psychology and Methylphenidate hydrochloride (MPH) is one of the most frequently prescribed pediatric medicine. This study was done to determine the effect of Methylphenidate hydrochloride on ovarian and pituitary gonadotropin hormone in peripubertal mice
    Materials And Methods
    This experimental study was done on 40 preipubertal female mice (BALB/c) with three weeks age and approximate 12-15 gram. The mice were allocated randomly in one control and three experimental groups، designated as I، II and III. Animals in group I، II and III were received by gavage Methylphenidate hydrochloride with 2، 5 and 10 mg/kg body weight for six days، respectively. At the end of experiment body weight، serum estrogen، progesterone and pituitary gonadotropins were measured. Morphometric and histopathological evaluation of ovary were examined. Data were analyzed using SPSS-17، ANOVA and Tukey tests.
    Results
    The body weight and ovary dimensions of animals in experimental groups were reduced significantly in comparison with control (P<0. 05). Abnormal cells، structural alternations of granules cells and follicular growth abnormality were observed in experimental groups I and III in compare to control group. A significant reduction of estrogen، in group I، progesterone levels in group I and III were observed in comparison with the controls (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that the Methylphenidate hydrochloride administration induces the reduction of body weight، ovary dimensions and hormones.
    Keywords: Methylphenidate hydrochloride, Ovary, Progesterone, Gonadotropins, Mouse
  • Mohammadi Gorji S., Karimpour Malekshah Aa Pages 19-24
    Background And Objective

    The anthracyclin drug doxorubicin (Adriamycin) is one of the most effective antineoplastic agents، and widely used to treat a number of malignancies. However، its use has been restricted due to the dose-dependent cardiotoxicity. The mechanisms of Doxorubicin - induced cardiotoxicity is not entirely clear. This study investigates the effect of Doxorubicin on Bcl2 and Bax genes expression as key molecules that involve in intrinsic pathway of apoptosis in rat heart.

    Materials And Methods

    In this experimental study Doxorubicin administration، male Wistar rats were exposed to intraperitoneal injections (2. 5 mg/kg، six times for 2 weeks، n=20). Animals were randomly assigned to the healthy untreated control (n=10) and to the Doxorubicin treatment groups (n=10). Three weeks after completion of treatment myocardial fibrosis، Bcl2 and Bax genes expression were investigated by Masson’s trichrome staining and Real Time- PCR analysis respectively. Statistical analysis was performed using the SPSS-16 and independent samples t-test، Mann-Whitney and Kaplan-Meyer method.

    Results

    Masson’s trichrome staining showed that Doxorubicin increased fibrosis in the cardiac muscle (16. 4±1) in compare to control group (1±0. 79). Real Time- PCR analysis showed that Doxorubicin decreased Bcl2 expression levels (0. 1±0. 07) and increased Bax expression levels (2. 1±0. 1) in the myocardium in compare to control group (P<0. 01).

    Conclusion

    This study showed that administration of Doxorubicin increase interstitial fibrosis of myocardium and Bax expression levels and decrease Bcl2 expression that are the key genes of mitochondria-dependent apoptotic pathway.

    Keywords: Doxorubicin, Cardiotoxicity, Myocardium, Fibrosis, Apoptosis, Bcl2, Bax
  • Mirshekar M., Abrari K. *, Goudarzi I., Rashidy-Pour A Pages 25-30
    Background And Objective
    Post-traumatic stress disorder (PTSD) is an anxiety، which is induced by exposure to life-threatening trauma and produces memory dysfunctions. This study was done to evaluate the effect of β-estradiol on traumatic memory after post-traumatic stress disorder induced by modified single-prolonged stress model in male rats.
    Materials And Methods
    This experimental study was done on 70 male Wistar rats، weighted 200-250 grams. Initially 30 rats randomly allocated into control، shock and single prolonged stress accompanied shock (SPS&S). In SPS&S group immobilized for 2h، followed immediately with a 20 min forced swim conducted in a cylindrical filled with water. After recuperating for 15 min، animals anesthetized with ether. After 30 min recovery، stressed rats placed in the conditioned fear system (CFS). They received one 1mA، 4 second electric foot shock and remained in the chamber for another 60 second before being returned to their home cages. Shock group: Animals placed in CFS and only received the same shock as previous experiment. Naive group: Animals were removed from their home cages and exposed to chamber without receiving any foot shock. 1، 2 and 3 week later، animals in all groups were re-exposed to the shock chamber for 3 min، in order to examine conditioned fear response. In the second experiment rats were injected with β-estradiol (90 µg/kg)، one and two week after training. Date were analyzed using SPSS-16، ANOVA and LSD tests.
    Results
    SPS&S significantly induced freezing response (traumatic memory) compared with controls and shock groups (P<0. 05) following three weeks. This response significantly reduced due to repetitive injection of β-estradiol in rats (P<0. 05). After three weeks causes of enhanced freezing response (traumatic memory) compare with both، shock and sham groups (P<0. 001). β-estradiol significantly reduced this response in rats (P<0. 001).
    Conclusion
    β-estradiol''s administration following PTSD induction by modified single-prolonged stress، significantly decreased the freezing response. Therefore، β-estradiol can prevent the formation of traumatic memory.
    Keywords: PTSD, SPS, S, ?, estradiol, traumatic memory
  • Soleimani Asl S., Shekarriz N., Molavi N., Basirat A., Falahati P., Esmaeili F., Azimi Z., Sajadi F., Mehdizadeh M Pages 31-37
    Background And Objective
    Considering the role of the hippocampus in memory، this study was done to evaluate the effect of 3-4،methylenedioxymethamphetamine on CA1 hippocampal neurons in male rats.
    Materials And Methods
    In this experimental study 18 sprague dawley male rats (200-250g) were randomly allocated into three groups as follow: control (intact)، control sham and experimental groups. Sham and experimental groups were received normal salin (1 cc) and MDMA10mg/kg IP for 7 days، respectively. Following transcardial perfusion by paraformaldehid 4%، structure and ultrastructure of right CA1 hippocampus were assessed by crysel violet staining and electronic microscope. Data were analyzed using SPSS-16، ANOVA and Tukey tests.
    Results
    There was no significant difference between control (mean=210±40. 38) and sham groups (mean=199±38. 7) in neuron density. Neuron number decreased significantly in experimental group (mean=98±25. 4) in compare to control and sham groups (P<0. 001). There was no ultrastructural abnormality in control and sham groups. Finally، ultrastructural changes with apoptosis characterized by mitochondrial cristae reduction، distribution of nuclear chromatin and loss of cytoplasmic organelles in MDMA groups.
    Conclusion
    This study shows that MDMA administration can stimulate the cell death with apoptotic pattern in hippocampus.
    Keywords: 3, 4, methylenedioxyamphetamine, Neuron, Cell Death, Hippocampus, Rat
  • Ahouei M., Vaezi Gh, Kalalian Moghaddam H., Alamalhoda F. Pages 38-44
    Background And Objective
    Recent studies have shown that diabetes induced cognitive dysfunction and impairs learning and memory. Palmatine is an isoquinoline alkaloid، and has multiple pharmacological effects، including anti-diabetic and antioxidant activity. This study was conducted، to evaluate the effect of Palmatine on learning and spatial memory impairment in STZ-induced diabetic rats.
    Materials And Methods
    This experimental study was conducted on the male Wistar rats (n=32) with approximate weight of 240±40 grams. The rats were randomly allocated and were divided into 4 groups (n=8): Control، Palmatine-treated non-diabetic، diabetic and Palmatine-treated diabetic groups. Diabetes was induced by STZ administration at the dose of 55 mg/kg through intraperitoneal route. Palmatine hydrochloride was administered subcutaneous at doses of 10 mg/kg/day 1 week after STZ injection for a period of 6 weeks. Blood samples were taken from the tail vein 1، 3، 5، 7 weeks after STZ injection to measure blood glucose levels. Behavioral tests including spatial recognition and objective recognition were performed at the end of study. Data were analyzed by using Prism-5، one way ANOVA and Tukey tests.
    Results
    In spatial recognition test، the number of entrance in new arm of the Ymaze، in the Palmatine-treated groups significantly increased in compare to diabetic group in both sixth and seventh weeks (P<0. 05). Number of rearing in new arm significantly increased in sixth and seventh weeks، compare to the diabetic group (P<0. 05). The number of recognition novel objects in the Palmatine-treated diabetic group significantly increased in compare to diabetic group (P<0. 05).
    Conclusion
    Palmatine hydrochloride administration for 6 weeks improves cognitive dysfunction in streptozotocin-induced diabetic rats
    Keywords: Diabetes mellitus, Palmatine hydrochloride, Cognitive dysfunctions, Memory, Learning
  • Afshar M., Moallem Sa *, Khayatzadeh J., Taherian N., Hosseini Sm Pages 45-51
    Background And Objective
    Carbamazepine during pregnancy can induce various malformations. Recent studies have showed an increase in homocysteine level due to Carbamazepine administration. This study was to evaluate the effect of Carbamazepine on homocysteine serum level in pregnant mice and fetal malformations outcome.
    Materials And Methods
    In this experimental study، 40 BALB/c timed-pregnant mice were allocated into 2 experimental and 2 control groups. The experimental groups were received daily intraperitoneal injections of 30 mg/kg (group I) or 60 mg/kg (group II) of Carbamazepine on gestational days 6 to 15. The control groups were received either - normal saline or Tween 20. Dams underwent Cesarean section on GD 18. External examinations were done and all data concerning malformations، weight and crown-rump of fetuses collected. Blood samples were collected from Dams'' hearts prior to performing the Cesarean section. Homocysteine was measured using ELISA method. Data were analyzed using SPSS-18، ANOVA، Chi-Square and Tukey tests.
    Results
    Significant increase in Homocysteine levels of dams’ serum compared to control groups was seen in both experimental groups I and II (10. 56±1. 31 and 11. 11±1. 64 µmol/L، respectively، P<0. 05). The mean weight and crown-rump of the fetuses in both experimental groups were significantly reduced compared with those of the control groups (P<0. 05). Various malformations such as limb defects، vertebral defects، facial deformity and severe malformations were observed in fetuses of both experimental groups.
    Conclusion
    Serum elevation of homocysteine in Carbamazepine exposed pregnant mice may be a risk factor for induction of fetal malformations.
    Keywords: Carbamazepine, Fetal malformations, Homocysteine, Mice
  • Ramezanpour Mr, Khosravi A Pages 52-58
    Background And Objective
    Obesity and saturated fat diet have a negative effect on plasma lipoproteins. The best therapeutic regiment for the treatment of obesity and reduction of serum lipoproteins is a diet containing non-saturated fatty acids accompanied with aerobic exercise. This study was carried to evaluate the effect of 8 weeks aerobic training and peanut consumption on serum Lipoproteins levels in overweight and obese men.
    Materials And Methods
    This semi-experimental study was done on 36 obese males with age of 41.82±3.4yr, BMI: 32.38±2.50 kg/m2 in North of Iran during 2009. Subjects were divided in three equal groups: aerobic interval training, peanut consumption aerobic, interval training and control. peanut consumption Training group were consumed 50gr peanuts daily. Prior and after training period, serum lipoproteins levels of subjects were evaluated. Data were analyzed using SPSS-16, ANOVA and LSD tests.
    Results
    There was a significant differences between the reduction of total mean serum cholesterol, triglyceride, low density lipoproteins, high density lipoproteins in experiment group II (aerobic interval training and peanut) compare to other groups (P<0.05).
    Conclusion
    Aerobic interval training plus peanut regiment reduce lipoprotein and specifically triglyceride and low-density lipoproteins in overweight and obese men.
    Keywords: Obesity, Peanuts, Aerobic Exercises, Cholesterol, Triglyceride, Lipoprotein
  • Emamhadi Mr, Hatamian Hr, Yosefzade Sh Pages 59-63
    Background And Objective
    Meralgia paresthetica (MP) is due to lateral femoral cutaneous nerve (LFCN) involvement; if it is left either unattended miss treated it can be followed by significant disabilities. This study was done to compare the neurolysis and nerve resection in treatment refractory of Meralgia paresthetica.
    Materials And Methods
    This descriptive - comparative study was carried out on 14 patients (7 males and 7 females) afflicted with Meralgia paresthetica and resisted to theraputical regiment in Poorsina hospital in Rasht، North of Iran during 2001-08. The patients were selected non-randomly and neurolysis were gone under either neurolysis or nerve resection surgery with 18-month follow-up.
    Results
    All 5 patients with neurolysis operation were found to have the recurrent symptoms. Non of the patient operated with nerve resection demostrated the clinical manifestation of the recurment sympotms، following 18 month follow-up. The success rate of neurolysis and nerve resection were determined to be 3% and 98. 8% respectively. Six women and three men are LFCN-resected; a woman and four men treated with neurolysis. The mean age and the disease onset length were 64. 6%±9. 8 year and 18±11 months، respectively.
    Conclusion
    Nerve resection method is suggested in patients with Meralgia paresthetica resisted to theraputical treatment.
    Keywords: Peripheral nerves, Lateral femoral cutaneous nerve, Meralgia paresthetica, Nerve resection, Neurolysis
  • Hosseinpour-Niazi S., Sohrab G., Asghari G., Mirmiran P., Moslehi N., Azizi F Pages 64-74
    Background And Objective
    Limited studies on the relation between the cardiovascular diseases (CVDs) risk factors and dietary glycemic index (GI) and glycemic load (GL) are available. This study was done to determine the association between glycemic index، glycemic load and cardiovascular risk factors in adults.
    Materials And Methods
    This descriptive study was carried out on 2284 subjects (1327 males، 957 females) with 19-84 age in Tehran، Iran during 2005-08. Dietary GI and GL were assessed using a validated semi quantitative food-frequency questionnaire. Blood pressure، Anthropometric، fasting blood of glucose and lipid profiles including total cholesterol، triglyceride، high density lipoprotein (HDL) and low density lipoprotein (LDL) as a CVDs risk factors were measured. The mean intake of nutrient، adjusted for energy production، gender، age، according to GI and GL، using general linear model analysis covariance test was measured. Data were analyzed using SPSS-15، one-way analysis variance، Chi-Square، partial correlation and Linear regression.
    Results
    The mean intakes of glycemic index and glycemic load were 68. 3 and 244. 8، respectively. Dietary GI and GL was inversely associated with whole grain and positively associated with refined grained، fruits، dairy products and simple sugar. After adjustment for lifestyle and dietary variables، dietary GI was inversely associated with triglyceride and HDL cholesterol concentrations among obese subjects. Dietary GL was inversely associated with fasting and 2-h blood glucose among non-obese subjects after adjustment for confounders.
    Conclusion
    GI in obese men associated with serum increase triglyceride and reduced HDL-C. Glycemic load in a non-obese man is correlated with reducing fasting blood glucose.
    Keywords: Glycemic index, Glycemic load, Cardiovascular diseases, Lipid profiles, FBS, Blood pressure
  • Javidi Z., Maleki M., Mashayekhi V., Omidvarborna A. Pages 75-79
    Background And Objective

    Superficial pigmented lesions are the most common complaint in dermatology. This study was done to assess the therapeutic effect of cryotherapy in facial lentigo and junctional nevus.

    Materials And Methods

    In this descriptive study، 100 cases of flat-pigmented lesions with diameters up to 2 mm and after taking a photograph with USB microscope M2 (Scalar) treated with one freeze thaw cycle with liquid nitrogen through an applicator for 2 second in Imam Reza hospital، Mashhad، Iran during 2004-05. The patients were visited 3 times again through 3 successive months. According to the decrease in color of the lesion، patients were divided into 4 groups: sever pigmentation، no response، partial (>50% color loss) and complete response (<50% color loss). Data were analyzed using SPSS-11. 5 and Wilcoxon test.

    Results

    96% of our patients were female and 4% were male. Mean age was 30±11. 7 years. Based on Fitzpatrick criteria fifteen patients had type 2، fifty had type 3 and 35 had type 4 skin color. After the period of 3 months follow up، 6% of the patients completely healded، 58% had partial response، 31%with no response and 5% develop hyperpigmentation. Response in patients with type 2 Fitzpatrick skin color was clinically better than type 3 and 4 but this difference was not significant.

    Conclusion

    Cryotherapy is considered as a simple، cost effective and safe therapeutic regiment in treating of 64% facial pigmental lesions.

    Keywords: Cryotherapy, Lentigo, Junctional nevus, Face
  • Hosseinnejad H., Razzaghi M Pages 80-84
    Background And Objective
    Previous studies suggest a correlation of central venous pressure (CVP) and peripheral venous pressure (PVP) in different surgeries. CVP is one of essential monitoring during coronary arterial bypass graft (CABG). Canulation of peripheral venous catheter and PVP measurement is easier، whit less complication. This study was done to compare the central venous and peripheral venous pressures in the antecubital region in coronary arterial bypass graft surgery.
    Materials And Methods
    This descriptive analytical study was done on 84 patients with American society of anesthesiology III with CABG surgery in Shafa hospital، Kerman، Iran during 2007. The technique of anesthesia was the same in all patients. CVP and PVP were measured every 20 minutes intervals before، on and after cardio-pulmonary pump. Data were analyzed using STAT-10، ANOVA and linear regression tests.
    Results
    A total of 750 simultaneous measurements of CVP and PVP were recorded in all patients. The mean of CVP before of pump was 6. 8±0. 9 and the mean of PVP was 8. 8±1. The mean difference between CVP and PVP was ±2 mmHg and this difference was significant (P<0. 05). The mean of CVP on pump was 3. 9±1 and the mean on PVP was 7. 6±1. The mean difference of these two changeable was ±3. 7 mmHg. This difference was significant (P<0. 05). The mean of CVP after of pump was 6. 5±1 and the mean of PVP was 8. 5±1. The mean difference this two changeable was ±2 mmHg and this difference was significant (P<0. 05).
    Conclusion
    PVP and CVP are related with each other on cardio-pulmonary pump even in severe hemodynamic condition. PVP and CVP changes are synchronized and PVP is a helpful clinical alternative for estimation of CVP.
    Keywords: Central venous catheter, Peripheral venous pressure, Coronary arterial bypass graft
  • Khazraei Hr, Khalili B., Ganji F., Moghim H. Pages 85-89
    Background And Objective

    The identification of fungi agents causes allergic rhinitis is crucial for the appropriate diagnosis prophylaxis and treatment of patients suffering from the disease. This study was done to evaluate the prevalence of fungi in patients with allergic rhinitis in Shahrekord، Iran.

    Materials And Methods

    This case-control study was done on 124 patients whom referred to Kashani hospital in Shahrekord، Iran during 2009. 62 patients with allergic rhinitis were selected as case group and 62 patients without allergic rhinitis were considered as controls. Direct smear and culture of nasal secretion were performed to identify the fungi. Also IgE level''s were measured for all participants. Data were analyzed using SPSS-16، Chi-Square and independent t-tests.

    Results

    The fungi from culture medium of nose exeretion were isolated from 15 (24%) cases and 5 persons (8%) in control group. The most common isolated fungi were Aspergillus (8%) and Penicillinum (6. 5%). In direct smear the fungi agent were found in 23% and 8% in case and control groups respectively. The IgE titre in 31% of cases with allergic rhinitis was higher than 100 IU/mL، but this titre of IgE only was seen in 4. 8% of control group (P<0. 05).

    Conclusion

    This study showed that the fungi can be considered as induce of allergic rhinitis.

    Keywords: Allergy, Rhinitis, Fungi, Aspergillus, Penicillium
  • Iranmanesh F. *, Salehi M., Bakhshi H., Arab R. Pages 90-94
    Background And Objective
    The silent brain infarctions are common in first-ever stroke. Some recent studies show the possible role of silent brain infarction in ischemic stroke. The aim of this study was to evaluate the frequency of silent brain infarction in acute first-ever ischemic stroke and its association with stroke risk factors.
    Materials And Methods
    This descriptive - analytical study was carried out on 203 (94 males، 109 females) patients with acute first-ever ischemic stroke in Shafa hospital in Kerman، Iran during 2010. The diagnosis of ischemic stroke was made by physical examination and was confirmed by MRI and CT Scan. A questionnaire containing demographic information and risk factors including hypertension، diabetes، hyperlipidemia، cigarette smoking، ischemic and non-ischemic heart disease for stroke as well as presence of silent stroke was completed for each patient. Data were analyzed using SPSS-16 and logistic regression test.
    Results
    The mean age of patients was 62. 56±17. 35 years. Among our patients history of hypertension، hyperlipidemia، cigarette smoking، diabetes، history of ischemic heart disease، history of other cardiac disease and silent stroke were observed in 66 (32. 5%)، 26 (12. 8%)، 16 (7. 9%)، 40 (19. 7%)، 27 (13. 3%)، 16 (7. 9%) and 31 (15. 3%)، respectively. The probability of silent stroke among patient with hyperlipidemia، was 3. 7 times more than those without hyperlipidemia (95%CI: 1. 556-12. 780، P<0. 05). There was no significant correlation between silent stroke and the above risk factors.
    Conclusion
    Silent stroke was found in 15% of patients with ischemic stroke. Control of hyperlipidemia can have a vital role in the prevention of silent stroke.
    Keywords: Silent Stroke, Hypertension, Diabet, Hyperlipidemia, Cigarette smoking, Ischemic heart disease, Non, ischemic heart disease
  • Alboghobeysh H., Tahmourespour A., Doudi M. Pages 95-102
    Background And Objective
    Pollution due to the heavy metals is a problem that may have negative consequences on the hydrosphere. Identification of microorganisms resistant to heavy metals plays an important role in relation to environmental pollution bioremediation. This study was done to assess the antibiotic resistance in isolated bacteria from urban sewage and copper smeltery industrial wastewater.
    Materials And Methods
    This laboratory study was done on the wastewater samples from urban sewage and copper smeltery in Isfahan-Iran، during 2011-12. Heavy metal resistant microorganisms were isolated and enumerated after serial dilution and culturing on PHG agar plates supplemented with 0. 5 mM of each heavy metal. The pattern of resistance was assigned by Minimum Inhibitory Concentration (MIC). Antibiotic resistance toward following medicines Ofloxacine، Penicilline، Sulfometoxasole، Lincomycin، Kanamycin، Streptomycin، Clindamycin، Vancomycin، Cefradin and Neomycin were subsequently investigated.
    Results
    The greatest resistance in isolated bacteria has been related to the Ni (MIC: 24 mM) that’s related to the genus of Klebsiella and its minimum MIC is 2mM that’s of Acinetobacter lwoffi، Providencia stuartii، Branhamella. The minimum degree of resistance is related to Cu. Its Maximum MIC related to this metal in swage is 2 mM that’s of Klebsiella pneumoniae and its minimum degree of resistance in copper smeltery effluent is arranged as 1mM related to genus of Pseudomonas alkaligenes. In examining multi metal resistance pattern، the greatest resistance with 8 mM MIC has been related to the Cd، that’s of Ni resistant Moraxella osloensis in Copper smeltery effluent. The highest portion of isolated bacteria were resistant to Pb (P<0. 05). The highest resistance of refirary wastewater was to Ni (MIC: 2 mM)، which belong to Klebsiella (P<0. 05). The lowest belong to Acine to bacter Lwoffi providencia Stuartii، Branhamella (MIC: 2mM) (P<0. 05). In urban sewage: the highest resistance belong to copper، which was seen in Klebsiella Pneumoniae (MIC: 2mM). In Antibiogram tests of Klebsiella، Moraxella and Escherichia، it was demonstrated that the metal resistant bacteria were also resistant toward Lincomycin، Kanamycin، Streptomycin، Clindamycin، Vancomycin، Cefradin and Neomycin، as well.
    Conclusion
    Increasing heavy metal resistance in the environment leads to increased antibiotic resistance toward microorganisms.
    Keywords: Antibiotic, Bacterial resistance, Heavy metal, Copper smeltery wastewater, Urban sewage
  • Zand H., Amani M., Mohammadi V., Valinezhad F., Hosseinzadeh S. Pages 103-109
    Background And Objective
    The exposures related to the department of radiology can be considered as harmful agent for human. This study was done to assess the partial distribution of the equivalent dose in radiology waiting room in Ardabil، Iran.
    Materials And Methods
    This descriptive analytical study was done in the radiology department and related waiting rooms of 4 teaching hospital and 3 private radiology sonography centers in Ardabil، Northwest of Iran، during 2011. The variables including type of radiography، the number and condition، staying duration in waiting room were considered for dosimetry. Data were analyzed using SPSS-18 and Chi-Square test.
    Results
    The lowest radiation dose belong to one specialist radiology sonography center with 0. 2±0. 002 µS. h-1V، but for each radiography were determined to be 0. 00275±0. 004 µS. h-1V. The highest radiation dose belong to one specialist radiography sonography center with 0. 4±0. 045 µS. h-1V and for each radiography was 0. 016±0. 0006 µS. h-1V. Two teaching hospitals accompanied with three privates centers showed to have radiation dose-rate higher than 0. 3 µS. h-1V (P<0. 05).
    Conclusion
    This study showed that the increasing radiation-dose rate (higher than 0. 3 µS. h-1V) in teaching hospitals and private centers can be related to either the unit life or inadepuate of radiological protective shield.
  • Arhami-Dolatabadi A., Farahmandrad R., Kariman H., Hatamabadi Hr, Amini A., Assarzadegan F., Zolfaghari Sadrabad A., Talebi Dalouei M., Dalirrooyfard A. Pages 110-114
    Background And Objective
    Magnesium (Mg) ion has possible role in protecting neurons and glia from ischemic damage through the cerebral blood flow and neuronal action. This study was done to evaluate the correlation of total serum Mg level with clinical outcomes in stroke patients.
    Materials And Methods
    This cross sectional study was done on 316 patients whom diagnosed with stroke in Imam Hossein hospital، Tehran، Iran during 2010-11. Mg levels in all patients were measured. Also، recurrent transient ischemic attack (TIA)، recurrent myocardial infarction or stroke، unstable angina and death as clinical outcomes were follow-up for period of 3 and 6 months after admission. Data were analyzed using SPSS-18، Chi-Square، Fisher and Pearson correlation tests.
    Results
    The mean age of patients was 65±15. 8 year. Limb weakness (69. 9%) and haemoplasia with 63. 6% were the most common clinical complaints. Death was the most common finding in 3 month (16. 8%) and recurrent stroke was the most common finding in 6 month follow up (2. 5%). There was no significant difference between the total serum Mg and the first and second three-months follow up of clinical outcomes.
    Conclusion
    This study can not show a significant correlation between total serum Mg levels and clinical outcomes after 3 and 6 month follow up in stroke patients.
    Keywords: Stroke, Magnesium, Haemoplasia
  • Kariman H., Joorabian J., Shahrami A., Alimohammadi H., Noori Z., Safari S. Pages 115-120
    Background And Objective

    Triage is the most important and the first stage of patient’s management at the time of arrival to hospital emergency department. Emergency severity index (ESI) is a common triage system worldwide. This study was aimed to evaluate the accuracy of ESI in emergency department of Imam Hossein hospital in Tehran، Iran.

    Materials And Methods

    In this descriptive study the result of patients’ triage based on ESI were gathered for all patients referred to emergency department of Imam Hossein Hospital from January to April 2011. A questioner was filled for each patient by the nurse and a emergency specialist independently. The l index was applied to compare the nurse observation with the specialist clinician. The STATA-11. 0 statistical software and roctab table were used to determine the validity، specificity and sensivity of triage. Data were analyzed using Chi-Square and Fisher tests.

    Results

    The calculated l for the degree of agreement of triage between nurse and clinician was 81% (95% CI: 0. 79-0. 83). The sensivity of triage for step I، II، III، IV and V were 100%، 53. 2%، 90. 7%، 67. 1% and 98% respectively. The specificity of triage for step I، II، III، IV and V were 99. 8%، 97. 5%، 93. 7%، 98. 3% and 94% respectively. There was a significant overlapping between the triage step and the patient clinical outcome.

    Conclusion

    This study showed that five steps triage contain a high accuracy and estimation of patient outcomes.

    Keywords: Emergency severity Index, Five, step triage system, Nurse, Clinician, Patients outcome